هیچی

خواندن محتوای این وبلاگ نه تنها پیشنهاد نمیشود، بلکه به شدت نهی میشود.

سرایت مریضی

اعضای خانواده‌م هم امروز مبتلا شدن به این مریضی.

امروز هم هیچ کار به خصوصی نکردم.

استادمون هم که یه تعداد زیادی ویدیو (۱۴ تا) فرستاده که باید تا آخر هفته ببینیمشون.

گزارش امشب رو دیگه بیشتر از این کش نمیدم. حوصله تایپ کردن ندارم.

۰۸ آبان ۰۱ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس

بهانه‌ای برای رهایی از درس مدرسه

دیروز بعد از ظهر بود که فهمیدم مریض شدم. خوابیدم و با تب شدید، گلودرد و سرفه بیدار شدم. کلی غلت زدم توی رخت خواب و به زور غذا خوردم و اینها. سپس رفتم دکتر و یه سرم زدم و برگشتم. دکتر برام سه روز استراحت نوشت و گواهی کرد.

امروز هیچ کار درسی و علمی نتونستم انجام بدم. رفتم سر وقت لایحه بودجه ایران تا یکم بررسیش کنم.

۰۷ آبان ۰۱ ، ۱۹:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس

صرفا برای ایجاد عادت - ۳

از اونجا که میخوام عادت کنم به هر شب گزارش نویسی، حتی امشب که روز متناظرش رو تعطیل کرده بودم کلا رو پست میذارم.

ادامه مطلب...
۰۶ آبان ۰۱ ، ۱۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس

پیش بینی به حقیقت پیوسته

امروز در مجموع روز راضی کننده و قابل قبولی بود. تعداد سوال های حل شده از پروجکت اویلر به ۳۱ رسید و تا حد خوبی از تکالیفم مرتفع شد.

همچنین مقادیری برای ۳۱ اکتبر (۹ آبان) که از جهات فراوانی برای من روز خاصی محسوب میشه برنامه ریزی کردم و یه سری کار ها که لازم بود انجام بدم رو انجام دادم.

 

کمی روی سناریو های ممکن برای تشدید اتهام دبیر هندسه فکر کردم. تصمیم گرفتم که روزی که میخواد با والدین من صحبت کنه، اتهامات ایشون رو براشون شرح بدم و تا اون موقع کاری کرده باشم که این اتهامات رو مدیر بدون بررسی بیشتر سریعا باور کنه. بعد از قبول کردن اتهامش، مجبورش میکنم که جلوی کلاس و جلوی همه‌ی دانش آموز ها ازم عذر خواهی کنه و کمی تحقیر بشه بلکه مقداری رفتار ناشایستش رو عوض بکنه.

ادامه مطلب...
۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۹:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس

در انتظار شنیدن خبر به گلوله بستن معترضین

همچنان در حال ایجاد عادت: در طول روز بدون فضای مجازی، بدون دریافت اخبار، پست توی بلاگ، و درس خوندن توی کمپ.

صبح زود رفتم پیش معاون پایه دوازدهم. متوجه شدم که معاون پایه مون برادر شون که یکی از روحانیون بودند فوت شدن و ایشون به سوگ برادرشون نشستن، پس معاون پایه دوازدهم منصب ایشون رو فعلا عهده دار شدن. ایشون بلافاصله بهم گفت که با پدر یا مادرت تماس بگیر. با پدرم تماس گرفتم و ایشون به پدرم گفتن که روز دوشنبه بیاید مدرسه معلم هندسه میخوان باهاتون صحبتی داشته باشن. (سریع قضیه رو فهمیدم). میخواست که تا حدی ری اکشن من رو هم تماشا کنه. منم خیلی ریلکس گفتم که امر دیگه ای ندارید؟ با اجازه تون از خدمت مرخص میشم :)

ادامه مطلب...
۰۴ آبان ۰۱ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس

بد ترین کلاسی که به عمرشون دیدن!

اول صبح با کمک یکی از بچه ها،‌ به خاطر اینکه تخته سفید نداشتیم، رفتیم از سالن اجتماعات تخته رو برداشتیم و آوردیم توی کلاس خودمون. تخته‌ی کلاس خودمون رو هم که چند روز قبلش برده بودن و توی راهرو گذاشته بودن بچه ها (با کمک بنده)

زنگ سوم معاون پرورشی با حالتی برانگیخته و عصبانی وارد کلاس شد.

- کی این تخته رو از کلاس آورده بیرون و گذاشته تو سالن؟ تا خودم نرفتم دوربین رو چک کنم و اخراجتون کنم خودتون بگید.

من: من! 

ادامه مطلب...
۰۳ آبان ۰۱ ، ۲۰:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سینـ ـوس

چند همسری

بالاخره معافیت رو گرفتم. قرار شد که ذره ذره بهم بدن که اوردوز نکنم. پیش مدیر رفتم و گفتم جناب مدیر من معافی میخوام. گفت حله برو به معاون پایه تون بگو.

زنگ اول هندسه داشتیم. معلم گفت اونهایی که ننوشتن تکلیف ها رو بیان جلوی کلاس بایستن. من هم سینه سپر کردم و با لبخندی غرور انگیز رفتم جلوی کلاس ایستادم. معلم چند بار پفیوز خطابم کرد، ولی هر بار بهش گفتم مطمئنی؟ و یه حالتی به خودم گرفتم که انگار دارم مسخره ش میکنم. بعد از اینکه یادداشت کرد که دو نمره از مستمرم کم کنه، گفت برو بشین. من رفتم و نشستم. گفت که من اگر الان دو نمره کم کردم، دفعه بعدیش چهار نمره کم میکنم. دفعه بعد تریش هشت نمره. یه دنباله حسابی هستش. من از آخر کلاس صدا زدم: دنباله هندسی! 

گفت برو بیرون. پا شدم که برم با کیفم. گفت که کیفتو نبر. گفتم من که کیف نمیبرم. گفت رو کولته! گفتم اثباتش کن :) 

ادامه مطلب...
۰۲ آبان ۰۱ ، ۱۹:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
سینـ ـوس

احترام به عقاید و سلایق مختلف!

تصمیمم رو گرفتم. اگر این هفته معافیت از حضور سر کلاس ها رو بهم ندن، یه لیست بلند بالا از مشکلات مدرسه، سیستم آموزشی و مشکلات سیستم سمپاد تهیه میکنم و بچه های مدرسه رو تحریک میکنم که اعتصاب کنن. چند ساعت که نظم حضور سر کلاس ها به هم بریزه - مثل دفعه قبل - مجبور میشن یه سری امتیاز ها بدن. آخ از زبان چرب!

ادامه مطلب...
۰۱ آبان ۰۱ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سینـ ـوس

مدرسه، کیک و تولد

عنوان خاص دیگه ای برای امروز به ذهنم نرسید.

روزی که با قضا شدن نماز صبح شروع شد، با بحث و مشاجره با معلم ها ادامه یافت، توی کمپ پیش رفت و در نهایت، با دریافت کیک اون عزیزی که به مناسبت تولد بنده لطف کرده بود و کیک سفارش داده بود از یه شهر دیگه، پایان یافت.

امروز کلا ۴ یا ۵ تا مسئله از همون مسائل Project Euler حل کردم. و دیگه هیچ عایدی خاصی نداشتم.

 

۳۰ مهر ۰۱ ، ۲۰:۱۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سینـ ـوس

صرفا برای ایجاد عادت - ۲

از اونجا که میخوام عادت کنم به هر شب گزارش نویسی، حتی امشب که روز متناظرش رو تعطیل کرده بودم کلا رو پست میذارم.

امروز اتفاق خاصی جز MF نیوفتاد. هیچ کار مفیدی نکردم.

۲۹ مهر ۰۱ ، ۱۸:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سینـ ـوس